.
----------
درباره ما
-------
آخرین مطالب
--------------
دیگر موارد
آمار وب سایت

ستاره رازدار

وقتی می خوام بخوابم یک ستاره میاد پشت پنجره وآنقدرچشمک می زنه تا
رازدلم را بهش بگم تا شروع می کنم به درد دل جامیذاره و میره من هم تاحرفهام تموم نشه خوابم نمی بره بهش میگم کجا با این همه عجله میگه یه عالمه میخواهند با من درد دل کنند می خواستی زودتر بیایی رازدارخوبیه راز هیچ کس را به دیگری نمیگه حتّی رازهایی را که بهش گفتم به خود من هم نمیگه صبح که بیدار می شم می بینم یکی جای خودش گذاشته البته کمی هم از خورشید خانم خجالت می کشه خدانکنه عصبانی بشه پشت ابرها قایم میشه وشروع می کنه به غرّیدن دندانهایش را که بر روی هم فشار میده چنان برقی میزنه که همه جا را روشن می کنه یکی از رازهایم اینه که اگر روزی اومد و من نبودم برایم یک صلوات بفرسته
 


:: موضوعات مرتبط: مطالب مش حسن , ,
:: برچسب‌ها: ستاره رازدار ,
:: بازدید از این مطلب : 804
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

شهید یوسفی

یک روز برای آبتنی به حوض شرکت رجایی رفته بودیم که ناگهان عباسعلی دست روی سرم گذاشت و تا نفس های آخر رهایم نکرد به همین خاطر با او قهر کرده بودم کتاب حرفه و فن تمام شده بود و بچّه ها شیرینی خریده بودند سید محمود ماجرای قهر من و عباسعلی را به دبیر حرفه و فن گفت و ایشان ما را آشتی دادند

دوست خوبی بود در تیراندازی مهارت عجیبی داشت البته دوچرخه سواری را هم به من آموخت خدا می داند چقدر حسرت آن روزها را می خورم

خداوند او را با شهدای کربلا محشور کناد



:: موضوعات مرتبط: مطالب مش حسن , ,
:: برچسب‌ها: شهید یوسفی ,
:: بازدید از این مطلب : 824
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

درسنگرنگهبانی نشسته بودیم علی اصغر رو به دشمن بر سطح آب خیره شده بود و من رو به بدنه ی خاکریز کار آسانی داشتم ایست اسم شب ولی در دل شب همه خودی نیستند و من هم تجربه کافی ندارم از دور فردی نمایان شد قیافه چهارشانه خدای من این مرد با عراقی ها مونمی زند ایست توجّه نکرد دوباره ایست توجّه نکرد دستم روی ماشه بود اسم شب جواب نداد شلیک کردم تیری نزد خدایا این اسلحه که سالم است چرا شلیک نمی کند دیگر دیرشده بود نارنجکی بسویم پرتاب کرد خود را بر روی زمین انداختم هرچه صبر کردم منفجر نشد ناگهان دیدم محسن می گوید برخیز کلوخ که منفجر نمی شود از خوشحالی که او را نکشته بودم بغل کرده به تمام سر و صورتش بوسه زدم گفتم چرا اسلحه شلیک نکرد گفت برای اینکه درحالت ضامن است چند روزی بود که قرآن یادش می دادم یک روز عراقی ها هرچه داشتند بر روی خاکریز خالی کردند آرام که شد شنیدم محسن شهید شده است خداوند او وتمام شهدا را با شهدای کربلا محشورکناد

--------------------

صندوق صدقات

از حرم حضرت معصومه سلام الله علیها بیرون آمدم کتبی را که به دفتر امانات داده بودم تحویل گرفتم و به راه افتادم البته جمعیّت موج می زد وتاکسی گیر نمی آمد مجبور شدم چند میدان دیگر بروم درد کمر امان را برید ایستادم تا شاید تاکسی بیاید امّا خبری نبود که نبود صندوق صدقات

مرا به خود جلب کرد پنجاه تومان نذرش کردم ناگهان دیدم تاکسی پیدا شد مرا چند میدان برد وپیاده کرد باز هرچه  صبر  کردم تاکسی نیامد دوباره  پنجاه تومان نذرش کردم ناگهان دیدم تاکسی پیدا شد مرا به میدان قائم عج برد این بار حساب کار دستم آمده بود  مسیر خیلی طولانی تر بود، صد تومان نذرش کردم همان لحظه اتوبوس پیدا شد و به اندازه یک نفر جای خالی داشت وقتی یزد پیاده شدم نه پولی داشتم ونه صندوقی دیدم ولی تاکسی پیدا شد  راننده گفت به منزل که رسیدی وجه آن را بپرداز

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب مش حسن , ,
:: برچسب‌ها: محسن شهید+صندوق صدقات ,
:: بازدید از این مطلب : 916
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
55

آیا می دانید اینان از چه چیزی محافظت می کنند؟

 

اگرنمی دانید بدانید از25سال دزدی وحق کشی

 

محافظت می کنند

http://yazdfarda.com/news/1394/11/61749.html



:: موضوعات مرتبط: مطالب مش حسن , ,
:: برچسب‌ها: 25 ,
:: بازدید از این مطلب : 875
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

 

ای کاش با چوبدستی دونگ یی
 
تمام
 
 کاسه کوزه ها را بشکنیم
 
کاسه های پر از کینه و کوزه های پر از زهر نیشخند


:: موضوعات مرتبط: مطالب مش حسن , ,
:: بازدید از این مطلب : 673
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

logobaner

 

————–

http://entezarzohoor.blogfa.com

—————–

https://26m.ir

================

========

English site

==========

https://e12mahdi.ddddd24.ir/

++++++++

https://e12mahdi.dd14.ir/

+++++++++

https://dddd14.blog.ir/category/English/

++++++++

https://e12mahdi.alef12.ir/index.php

———

https://emaam12mahdi.ir/index.php/en

===============

——————

—————

entezaremaammahdi.parsiblog.com

——————–

entezaremaammahdi.blogfa.com

————

http://12museum.ir

————————

https://alef12.ir

-------------------

http://14noor.alef12.ir

 

=======================

 

https://ddddd12.alef12.ir

 

کانالهای کلیپ های جالب و دیدنی در سایت نماشا

=======================

کانال کلیپ های طنز + موزه علوم طبیعی بهاباد یزد

http://www.namasha.com/ddddd12

===============

------------------------

کانال کلیپ های مذهبی و عزاداری

http://www.namasha.com/dd12

===================

-----------------------

کانال کلیپ های لحظه های دیدنی از زندگی جانداران

http://www.namasha.com/jandaran

 

 

-----------------------------

http://www.namasha.com/jandaran2

-----------------------------

http://www.namasha.com/jandaran3

 

===================

---------------------------

کانال کلیپ های طبیعت – گلها-گیاهان- جانوران-پرندگان – دریا 

http://www.namasha.com/museum90

-----------

*26ماه انتظار با علائم ظهور*=pdf

--------------------------

http://bayanbox.ir/info/2617023082570655464/26m-entezar-zohoor

-------------------------

لینک کمکی

s4.picofile.com/file/7914633117/26m_entezar.pdf.html

===================

دانلود رایانه ای 26 سال تحقیقات مهدویّت

    چشم انتظار گل نرگس

================

http://s9.picofile.com/file/8278459018/zohoor.zip.html

==================

شامل علائم و نشانه های ظهور- بعضی از کتابهای مهدوی

-----------------

فایلهای صوتی علائم ظهور

ابتدا با برنامه winrar از حالت فشرده خارج نمایید

=============

برگرفته از ddddd12.blog.ir 



:: موضوعات مرتبط: *26ماه انتظار باعلائم ظهور* , علائم و نشانه های ظهور , مطالب مش حسن , ,
:: برچسب‌ها: مش حسن آباد ,
:: بازدید از این مطلب : 775
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

 

 سالها پيش كه به شهر م. سفركردم وبه خيابان سعدي گذر

 

 

 

مي خواستم نارفيقي(تلفن همراه) به قيمت چهل هزار تومان

 

 

 

خريدنمايم فروشنده نمونه اي بي نظير با دو برابر قيمت براي

 

 

 

خريد معرفي كرد امتحان كردم سالم بود به مسافرخانه آوردم

 

 

 

هنوز چند دقيقه اي نگذشته بود كه شارژ تمام كرد به تعميرگاهي

 

 

 

در آن نزديكي بردم گفت آي سي آن سوخته براي تعمير بايد

 

 

 

به تهران فرستاده شود والبته معلوم شد هيچ حافظه اي را

 

 

 

هم نمي پذيرد نامش كاهزار بودسه ساعت كه شارژ مي كردي

 

 

 

سه دقيقه دوام نمي آورد جون مي داد براي سازمان برق

 

 

 

**********

 

تا اينكه در پنجم تير نود و يك در همان خيابان تير غفلت به

 

 

جبين نازنين اصابت نمود وارد بانك نرم افزاري آرمان يا...شدم

 

 

 

مي خواستم آموزش چند نرم افزار در بسته هاي مختلف

 

 

 

خريدنمايم فروشنده دفترچه دانشمند را جلويم گذاشت

 

 

 

آن را ورق زدم نوشته بود نصب نامحدود سپس سريالي و

 

 

 

بسته باز شده .... اكنون با

 

 

 

بيش از هشتصد كيلومتر فاصله

 

 

 

نصب و فعال سازي را آغاز نمودم  جواب آمد

 

 

 

فعال سازي بيش از حدّ مجاز است



:: موضوعات مرتبط: مطالب مش حسن , ,
:: برچسب‌ها: مش حسن و تكرار غفلت ,
:: بازدید از این مطلب : 662
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات
صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
-------
پشتیبانی